loading...
بسیجی سلام
سجاد عاشوری بازدید : 257 جمعه 28 آذر 1393 نظرات (0)

حتما بخونید خیلی قشنگه 

خداوند ازعزرائیل پرسید: تابحال گریه کرده ای زمانی که جان بنی آدم را میگرفتی؟

عزرائیل جواب داد:یک بار خندیدم، یک بارگریه کردم ویک بار ترسیدم خنده ام زمانی بود

که به من فرمان دادی جان مردی رابگیرم، اورادرکنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت:

کفشم راطوری بدوز که یک سال دوام بیاورد.. به حالش خندیدم وجانش راگرفتم گریه ام

زمانی بودی که به من دستوردادی جان زنی رابگیرم که باردار بود ومن او را دربیابان

بی آب وغذا یافتم سپس منتظر ماندم تا نوزادش رابه دنیا آورد وجانش راگرفتم دلم به حال

آن نوزاده بی سرپناه در آن بیابان گرم سوخت و گریه کردم ترسم زمانی بودکه امرکردی

جان فقیهی رابگیرم که نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیک شدم نوربیشترشد وزمان

ی که جانش راگرفتم ازدرخشش چهره اش ترسیدم و وحشت کردم.... دراین هنگام خداوند به

عزرائیل گفت :میدانی آن عالمه نورانی که بود...؟ اوهمان نوزادی بودکه جان مادرش راگرفتی

من مسئولیت حمایتش را عهده‌دار بودم.... هرگزگمان مکن که با وجود من موجودی

دراین جهان بی سرپناه و تنها خواهد بود 


کپی فقط با درج منبع

 

سجاد عاشوری بازدید : 554 یکشنبه 23 آذر 1393 نظرات (1)

 

خیلی زیباست لطفا حتما بخوانید


پسره به مادرش گفت با اين قيافه ترسناكت چرا اومدی مدرسه؟ 

مادر گفت: غذاتو نبرده بودی،نميخواستم گرسنه بمونی . پسر گفت : ای كاش نمیومدی تا

باعث خجالت و شرمندگي من نشی... 

همیشه از چهره مادرش با یک چشم خجالت میکشید.. چندسال بعد پسر در 1شهر

ديگه دانشگاه قبول شد و همون جا کار پیدا کرد و ازدواج كرد و بچه دار شد. 

خبر به گوش مادر رسيد . 

مادر گفت بیا تا عروس و نوه هامو ببینم.اما پسر میترسید که زنش و بچش از ديدن پیرزن یه چشم

بترسن..چند سال بعد به پسره خبر دادن مادرت مرده .. 

وقتی رسید مادر رو دفن کرده بودن و فقط 1 يادداشت از طرف مادرش واسش مونده بود: 

پسره عزيزم وقتی 6سالت بود تو 1تصادف 1چشمتو از دست دادی،اون موقع من 26سالم بود

و در اوج زیبایی بودم و 

بعنوان 1مادر نميتونستم ببينم پسرم 1چشمشو از دست داده واسه همين 1 چشممو

به پاره تنم دادم،تا مبادا بعدا با ناراحتی زندگی كنی پسرم .مواظب چشم مادرت باش ..

اشك در چشمهای پسر جمع شد.. 

ولی چه دیر... 


کپی فقط با درج منبع
سجاد عاشوری بازدید : 275 یکشنبه 23 آذر 1393 نظرات (1)

مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه.

چی می‌خوای برات بفرستم؟ 


مادر می‌گوید: «چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و

من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم. می‌دونن من سواد ندارم، بهم می‌گن همون سوره توحید رو بخون.»

پسر می‌گوید: «نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!» 

بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن. خبر می‌پیچد.

پسر دیگرش این‌را به عنوان کرامت شهید محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان

می‌خواهد مادرش را امتحان کنند. قرار گذاشته می‌شود. حضرت آیت‌الله نزد مادر شهید می‌روند.

قرآنی را به او می‌دهند که بخواند. به راحتی همه جای را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه. 

میفرمایند:«قرآن خودت رو بردار و بخوان!». 

مادر شهید شروع می‌کند به خواندن؛ بدون غلط. آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را

می‌بوسند و می‌فرمایند:«جاهایی که نمی‌توانست بخواند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم

که امتحانش کنیم.». 
(شهید، حاج کاظم رستگار فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا) 

√ ثواب این پست هدیه به روح شهدا و امام شهدا

سجاد عاشوری بازدید : 197 دوشنبه 17 آذر 1393 نظرات (0)

حضرت زهرا(س) می فرماید : 
از پدرم رسول خدا(ص) درباره مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری

مکنند، پرسیدم. 
آن حضرت فرمودند: هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد،

خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند: 

1 خداوند برکت را از عمرش می گیرد. 

2 خداوند برکت را از رزق و روزی اش می گیرد. 

3 خداوند سیمای صالحین را از چهره اش محو می کند. 

4 هر کاری که بکند بدون پاداش خواهد ماند. 

5 دعایش مستجاب نخواهد شد. 

6 برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود. 

7 ذلیل خواهد مرد. 

8 گرسنه جان خواهد داد. 

9 تشنه کام خواهد مرد به طوری که اگر با همه نهرهای دنیا آبش دهند, تشنگی اش برطرف نخواهد شد. 

10 خداوند، فرشته ای را برمی گزیند تا او را در قبرش نا آرام سازد. 

11 قبرش را تنگ گرداند. 

12 قبرش تاریک باشد. 

13 خداوند فرشته ای را بر می گزیند تا او را به صورتش به زمین کشد. در حالی که خلایق به او بنگرند. 

14 به سختی مورد محاسبه قرار گیرد. 

15 و خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و او را عذابی دردناک باشد. 

(مسند حضرت فاطمه الزهراء سلام الله علیها، ص 235 ) 

درباره ما
Profile Pic
سلام خوش اومدین من هرروز آپم کپی برداری از این وبلاگ فقط با درج منبع مجاز میباشد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    برای شادی امام زمان (عج) مایلید چندتا صلوات بفرستید؟
    از وبلاگ بسیجی سلام چقدر راضی هستین؟
    کانال تلگرامی بسیجی سلام

    کلام شهدا
    جبهه صحنه عاشق را و کربلا است،
    بسیجیان می‌آیند و در خون خود می‌غلتند و
     صحنه جنگ را رنگین می‌کنند ولی راضیند
     به رضای او، چرا که حسین(ع) آن طور
     به اینان آموخت. در این جهان هر چیزی
    بهترین دارد و مرگ نیز بهترین دارد.
    بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست.

    پاسدار شهید محمد رضا رمضانی

    آمار سایت
  • کل مطالب : 1300
  • کل نظرات : 383
  • افراد آنلاین : 49
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 384
  • آی پی دیروز : 222
  • بازدید امروز : 610
  • باردید دیروز : 750
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 10
  • بازدید هفته : 5,800
  • بازدید ماه : 19,370
  • بازدید سال : 111,510
  • بازدید کلی : 1,023,615
  • کدهای اختصاصی
    کد موس کد کج

    کد کج شدن گوشه تصویر

    ابزار وبلاگ

    شهدای شاخص 95

    انرژی مثبت
    مانند پرنده باش که روی شاخه مینشیند و
    شاخه میلرزد
    ولی پرنده به آوازش ادامه
    میدهد
    چرا که مطمئن است بال و پر دارد
    کپی برداری از مطالب این وبلاگ

    بسیج و امام