روز قیامت و در محضر خداوند
فرشتگان در حال خواندن اسامی جهنمیان بودند.
که ناگهان نامش خوانده شد...
چگونه می توانند مرا به جهنم ببرند؟
دو فرشته او را گرفتند و به سوی جهنم بردند.
او تمام اعمال خوبی که انجام داده بود، را فریاد می زد...
نیکی به پدرش و مادرش، روزه هایش، نمازهایش، خواندن قرآنش و...
التماس میکرد ولی بی فایده بود.
او را به درون آتش انداختند.
ناگهان دستی بازویش را گرفت و به عقب کشید.
پیرمردی را دید و پرسید:
کیستی؟
پیرمرد گفت:
من نمازهای توام
مرد گفت:
چرا اینقدر دیر آمدی؟
چرا در آخرین لحظه مرا نجات دادی؟
پیرمرد گفت:
چون تو همیشه نمازت را در آخرین لحظه میخواندی!
آیا فراموش کرده ای؟
در این لحظه از خواب پرید.
تا صدای اذان را شنید وضو گرفت و به نماز ایستاد.
نمازت را سر وقت، چنان بخوان كه گویا آخرین نمازی است که میخوانی.
خدا ميفرماید:
من تعهدى نسبت به بنده ام دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او
را عذاب نكنم و او را به بهشت ببرم.
سلام خوش اومدین من هرروز آپم کپی برداری از این وبلاگ فقط با درج منبع مجاز میباشد
بسیجیان میآیند و در خون خود میغلتند و
صحنه جنگ را رنگین میکنند ولی راضیند
به رضای او، چرا که حسین(ع) آن طور
به اینان آموخت. در این جهان هر چیزی
بهترین دارد و مرگ نیز بهترین دارد.
بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست.
شاخه میلرزدولی پرنده به آوازش ادامه
میدهدچرا که مطمئن است بال و پر دارد