گردن بند پر برکت ......
پیر مرد رو به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) کرد و گفت: گرسنگی در جگرم اثر گذاشته و برهنهام. به من غذا و لباس بده که سخت تهی دست هستم. حضرت که در آن هنگام چیزی نداشتند، به بلال حبشی فرمودند: «این پیرمرد را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) برسان». بلال او را به خانه دختر پیامبر آورد و وی جریان تهی دستی خود را عرض کرد. یگانه دختر پیامبر، گردن بند نقره ای خود را- که هدیه دختر عمویشان بود- به وی بخشیدند. پیرمرد با خوشحالی نزد پیامبر آمد و جریان را باز گفت و گردن بند را در معرض فروش قرار داد. عمار یاسر به او گفت: آن را چند میفروشی؟ پیرمرد گفت: به اندازه یک وعده غذا که مرا سیر کند، یک لباس که با آن نماز بخوانم و دیناری که با آن مخارج سفر نزد خانوادهام را تأمین کنم. عمار یاسر بیست دینار و دویست درهم، یک دست لباس، یک وعده غذا و مرکب سواری خود را به وی داد. آن گاه آن گردن بند را با مشک خوشبو کرد، در میان یک لباس پرارزش نهاد و به غلامش، سَهم داد و گفت: نزد فاطمه برو این گردن بند را به ابو بده. تو را نیز به ایشان بخشیدم. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) گردن بند را گرفت و سهم را آزاد کرد.
سهم که از آغاز تا پایان ماجرا را اطلاع داشت، خندهاش گرفت و گفت: «برکت این گردن بند مرا به خنده آورد؛ چرا که گرسنه ای را سیر کرد، برهنه ای را پوشانید، فقیری را بی نیاز کرد، برده ای را آزاد ساخت و سرانجام نزد صاحبش بازگشت»
(محمد محمدی اشتهاردی، داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم (علیهم السّلام)، تهران، انتشارات نبوی، 1377، ج 9، صص 33-35.)
*
*
*
مرحوم قطبالدین راوندی در کتاب خود آورده است :
سلمان فارسی گفت : روزی به منزل حضرت زهرا سلام اللّه علیها وارد شدم، آسیابی را جلوی آن حضرت دیدم که دستاس آن را با حالت خستگی و ضعف گرفته است و میچرخاند و مقداری جو، آرد مینمود؛ و در گوشه ای از اتاق، حسین علیه السلام را دیدم که از شدّت گرسنگی ناله میکرد.
گفتم : ای دختر رسول اللّه! چرا خود را در سختی و مشقّت قرار داده ای، با این که فضّه پیش خدمت شما است!؟
حضرت در جواب اظهار داشت : پدرم رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: کارهای منزل یک روز بر عهده من و یک روز بر عهده فضّه باشد؛ و امروز نوبت من است.
گفتم : اجازه فرمایید که من کمک نمایم، یا آسیاب را بچرخانم، یا این که حسین علیه السلام را آرام کنم و دلداریش دهم؟
حضرت فرمود: من نسبت به فرزندم، حسین آشناتر هستم؛ پس تو دستاس را بچرخان تا آرد تهیّه گردد.
بنابراین من مشغول چرخانیدن دستاس شدم و چون مقداری از جوها را آرد کردم، صدای اذان به گوشم رسید؛ پس برای اقامه نماز به مسجد رفتم و نماز جماعت را به امامت حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله بجا آوردم.
و بعد از نماز، جریان حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را برای امیرالمؤمنین، علیّ علیه السلام تعریف کردم.
امام علیّ علیه السلام گریان شد و از مسجد بیرون رفت و پس از گذشت لحظاتی در حالی که تبسّم مینمود، به مسجد بازگشت.
حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله جریان را از علیّ علیه السلام جویا شد؟
و او اظهار داشت : چون بر فاطمه وارد شدم، وی را دیدم بر قفا خوابیده و حسین نیز روی سینهاش در خواب بود و سنگ آسیاب بدون آن که در دست کسی باشد، میچرخید!!
حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله فرمود: خداوند ملائکه ای را آفریده است تا در خدمت محمّد و اهل بیت او علیهم السلام باشند.
(بحارالانوار: ج 43، ص 28، ح 33، الخرایج و الجرایح : ج 2، 530، ح 6.)
*
*
*
بهشت و پیراهن خون آلود حسین علیه السّلام
حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرماید:
آن هنگام که صحرای محشر بر پا شود و خداوند تمامی بندگانش را زنده احضار نماید، صدایی به گوش همگان خواهد رسید که : ای جماعت! چشمهای خود را ببندید و سرهای خود را به زیر افکنید، چون که فاطمه دختر محمّد صلی اللّه علیه و آله میخواهد از پل صراط عبور نماید.
پس همگان چشمهای خود را میبندند و حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها در حالی که هفتاد هزار فرشته او را مشایعت و همراهی میکنند، وارد میشود و در یکی از موقفهای مهمّ محشر توقّف میفرماید.
پس از آن پیراهن به خون آغشته حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام را در دست گرفته و به محضر ربوبی پروردگار عرضه میدارد: پروردگارا! این پیراهن فرزندم، حسین میباشد، تو خود آگاهی که با فرزندم چگونه رفتار کردند.
در این هنگام، صدایی از طرف خداوند متعال میرسد: ای فاطمه! هر خواسته و تقاضایی داری بگو، که برآورده خواهد شد.
و حضرت زهرا سلام اللّه علیها اظهار دارد: خدایا! انتقام مرا از قاتلین فرزندم، حسین بگیر.
پس شعله ای مهیب از آتش بر پا شود و زبانه کشان یکایک قاتلین امام حسین علیه السلام را فرو بلعد، همان طوری که پرنده ای که دانه از زمین برچیند.
و سپس به عمق دوزخ برگردد و تمامی آن افرادِ ظالم، به عذابهای دردناک مجازات و عقاب خواهند شد.
بعد از آن، فاطمه زهرا سلام اللّه علیها به سوی بهشت حرکت مینماید و در حالی که ذراری و دوستان و علاقهمندانش همراه او میباشند، وارد بهشت خواهند شد؛ و از انواع برکات و نعمتهای آن بهرهمند میگردند.
(امالی مفید: ص 130، ح 6 و در کتاب احقاق الحقّ: ج 25، ص 222 به نقل از امیرالمؤمنین علیّ علیه السلام از پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله وارد شده است)
*
*
*
گریه دوستان و شفاعت زنان
هنگامی که امام حسین علیه السلام متولّد شد، پیغمبر اسلام صلی اللّه علیه و آله پس از بشارت و تهنیت، خبر از شهادت نوزاد و کیفیّت کشته شدنش را داد، حضرت زهرا سلام اللّه علیها سخت گِریست و اظهار داشت : در چه زمانی اتّفاق خواهد افتاد؟
پیامبر اسلام فرمود: زمانی که من و تو و پدرش، علیّ و برادرش، حسن نباشیم و او یعنی؛ حسین تنها باشد.
آن گاه گریه حضرت زهرا سلام اللّه علیها افزون یافت و گفت : چه کسی برای فرزندم گریه و عزاداری خواهد کرد؟
حضرت رسول فرمود: فاطمه جان! زنان و مردان امّت من بر مصیبت او و اهل و عیالش میگریند و نوحه سرایی و عزاداری خواهند کرد، و این نوحه سرایی و عزاداری هر سال تجدید خواهد شد؛ و چون روز قیامت برپا شود تو، زنان گریه کننده و عزادار بر حسین را شفاعت نموده و من، مردانشان را شفاعت میکنم.
و ای فاطمه! تمام چشمها در قیامت گریان میباشند، مگر آن چشمانی که در عزا و مصیبت حسین علیه السلام گریان بوده باشد که آنان خندان و خوشحال وارد بهشت خواهد شد.
(معالی السّبطین : ج 2، ص 11، بحار: ج 44، ص 29، ح 37.