افسر عراقی تعریف می کرد :
هر روزبه او می گفتم این کار ها آخر و عاقبت ندارد
تجربه های بد دوستان دیگرم را برایش مثال می زدم فایده ای نداشت
نمی خواست به خودش بیاید هر روز با او قرار می گذاشت
با هم بیرون می رفتندگفته های من اصلا روی او تاثیر نداشت
چشم هایش کور شده بودو نمیتوانست واقعیت را ببیند
گوش هایش کر شده بود ونمی خواست حقایق را بشنود
از اون روز ها سال ها می گذرد و من امروز بعد از سالها
دوباره دیدمش از ازدواج نا موفقش برایم گفت
از پشیمانی هایش و.....به یاد سخن حضرت علی(ع) افتادم
اگر کسی کورکورانه عشق ورزد دیده ی بصیرتش کور می شود
و پند هیچ پند دهنده ای را نخواهد شنید
((نهج البلاغه خطبه109))
در این فکرم که چرا عشق های قدیمی پایدارتر بوده اند...
خودشان میگویند که تا جاری شدن عقد یکدیگر را ندیده اند...!!
پس چگونه به هم عشق میورزیدند و پایه های زندگیشان محکم تر از حال بوده؟؟!
*
هیچ نگاه به آمار طلاق جامعه ی امروز کرده ای؟؟!
*
با اینکه با میل خود همدیگر را میپسندند و چند ماه تا چند سال با هم نامزدند و به قول خودشان میخواهند تفاهمشان را محک بزنند، در سال اول-دوم است که ساز جدایی کوک میکنند و به دیگران میگویند که تفاهم نداشتیم...!!!
*
آن قدیمی ها شاید توقعشان از هم کم تر بوده، زندگی را همان طور که هست قبول کرده بودند و تکیه گاهی مطمئن برای هم بوده اند...
یک مرد به اندازه کافی مرد و یک زن به اندازه کافی زن بوده و هر کدام میتوانستند جایگاه خودشان را نگه دارند...
شاید هم...
سلام خوش اومدین من هرروز آپم کپی برداری از این وبلاگ فقط با درج منبع مجاز میباشد
بسیجیان میآیند و در خون خود میغلتند و
صحنه جنگ را رنگین میکنند ولی راضیند
به رضای او، چرا که حسین(ع) آن طور
به اینان آموخت. در این جهان هر چیزی
بهترین دارد و مرگ نیز بهترین دارد.
بهترین نوع مرگ شهادت در راه خداست.
شاخه میلرزدولی پرنده به آوازش ادامه
میدهدچرا که مطمئن است بال و پر دارد